عشق
گفتي كه به احترام دل باران باش باران شدم و به روي گل باريدم گفتي كه ببوس روي نيلوفر را از عشق تو گونه هاي او بوسيدم گفتي كه ستاره شو دلي روشن كن من همچو گل ستاره ها تابيدم گفتي كه براي باغ دل پيچك با ش بر ياسمن نگاه تو پيچيدم گفتي كه براي لحظه اي دريا شو دريا شدم و ترا به ساحل ديدم گفتي كه بيا و لحظه اي مجنون باش مجنون شدم و ز دوريت ناليدم گفتي كه شكوفه كن به فصل پاييز گل دادم و با ترنمت روييدم گفتي كه بيا و از وفايت بگذر از لهجه بي وفاييت رنجيدم تو مثل خواب نسيمي به رنگ اشك شقايق تو مثل شبنم عشقي به روي پونه گفتعاشق تو مثل دست سپيده پر از تولد نوري تو مثل نم باران لطيف و پاك و صبوري تو مثل مرهم ياسي براي قلب شكسته تو مثل سايبان اميدي براي يك دل خسته تو مثل غنچه لطيفي به رنگ حسرت شبنم تو مثل خنده ياسي و مثل غربت يك غم تو مثل جذبه عشقي در انتظار رسيدن در امتداد نوازش گلي ز عاطفه چيدن تو مثل نغمه موجي غريب و آبي و ساده شبيه شاخه گلي كه افق به چلچله داده تو مثل چكه مهري ز سقف سبز صد
چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 - 5:33:21 AM